درباره وبلاگ


خوش اومدی صفا اووردی نظر فراموشت نشه ها
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 104
بازدید کل : 46232
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 82
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




JavaScript Codes


Up Page


اسما خداوند متعال

جوک های باحال و خفن از مستر خفن

Flying Icon
خنده خونه
اگه واسه خندیدن اومدی جای توپی اومدی :)))




ترکه تو اردبیل میمیره اعلامیه اش رو میزنن به دیوار … تو انتخابات رای میاره ·

ــــــــــــــــ

ماشين پيكاني با شماره پلاك تهران ص از چراغ قرمز ردمي شه , پليس که ترك بوده آژير كشان دنبالش مي افته و پشت سرهم داد مي زد : تهران صلي الله عليه و آله بزن كنار

ـــــــــــــــ

تركه داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است… ‌تركه ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي قسم ميخوري

ــــــــــــــــــ

ترکه تو انگليس راننده تاکسي مي شه بش ميگن سختت نيست فرمون سمت راسته اينجا ؟ ميگه والا سخت که ‏نيست فقط يه مشکلي که دارم اينه که هر وقت تف مي کنم مي افته رو مسافر بغلي

ـــــــــــــــــــ

انجير رو به ترکه نشون مي دن ، مي گن اين چيه ؟ مي گه آلو بوده چلوندن ، تو زعفرون خوابوندن ، بهش کنجد مالوندن ، يه چوب بهش چپوندن ، تازه شده گلابي

ــــــــــــــــ

از ترکه ميپرسن, نظرت راجع به نوشابه چيه؟ ميگه: نوشابه آب داره, گاز داره, يه خط تلفن هم بزنن دیگه عالي ميشه

ـــــــــــــ

 ترکه از جوب مي پره ازش فيلم مي گيرن . دور آهسته ميزارن ميفته تو جوب. دور تند مي زارن مي خوره به ديوار

ــــــــــــــــ

از ترکه می پرسن دانشگاه مي ري؟ ميگه: اگه بار بخوره همه جا مي ريم… دانشگاه، انقلاب، ميدون آزادي…

ـــــــــــ

از ترکه مي پرسن باد صدادار چه شكليه؟ ميگه حلقه اي. ميگن چرا؟ ميگه چون هر وقت هر کی باد می ده، ميگه اندازه گردن من!

ــــــــــــــــ

ترکه یه آینه رو زمین پیدا می كنه. برش می داره، عكسش می افته توش، میگه: ببخشید نمی دونستم مال شماست

ـــــــــــــــ

از غضنفر مي پرسن كه براي بستن يك لامپ به چند نفر احتياج داري؟ مي گه ۳ نفر. مي گن چرا ۳ نفر ؟ ميگه: يه نفر ميره بالا نردبون لامپ رو بگيره .. دو نفر هم از پايين، نردبون رو بچرخوونن

ـــــــــــــــ

پسر تركه تو پارك با يه دختره قرار گذاشته بوده ، بعد همين كه داشتن حرف ميزدن يهو دختره ميگه : واي بابام از دور داره مياد تركه : بابات تا حالا منو ديده ؟ دختره : نه تركه: اينكه ترس نداره ، بهش بگو من داداشتم

ـــــــــــــــ

 پليس به تركه: اينجا ماهي‌گيري قدغنه!!! تركه: ولي اينجا تابلو نزدين!!! پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين

ـــــــــــــــــــ

ترکه روي ريل راه اهن ميخوابه بهش ميگن چرا اينجا خوابيدي ؟ ميگه ميخواهم خود كشي كنم. ميگن بس ان نان بربري چيه دستت؟ ميگه بر فرض قطار نيامد من اينجا از گشنگي بميرم!

ـــــــــــ

· سرهنگ: اسمت چيه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: اين چيه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ اين مملكتته, آبروته, زندگيته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چيه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: اين چيه دستت؟ ترکه: اين خواهرومادر ممده !!!

ــــــــــــــــ

به غضنفر ميگن : سگتون بچه ي ما را گاز گرفته . ميگه : اولا سگ ما گاز نميگيره . دوما سگ ما هميشه بسته است . سوما ما سگ نداريم !

ــــــــــــــــــ

ترکه میاد تهران ویه تاکسی میخره که مسافر کشی کنه؛خانمی ازش میپرسه:آقا ببخشید کریم خان میرید؟ترکه میگه:آره خب اگه نمیرید که میترکید

ـــــــــــــــ

ترکه ميخواسته از روحانيت و ورزش يکجا دفاع کنه عمامه درست ميکنه با مارک آديداس

ــــــــــــــــ

به غضنفر ميگن : با لوستر جمله بسازد ‌ميگه : من ۳ تا دختر دارم يكي از يكي لوستر

ــــــــــــــ

یک ترکی ازترکای ترکیه بنام ترکان روی ترک موتور یک تریاکی، با ترکه میزنه به ترکه و توی تراکم ترافیک می خورن به تیرک وکله ترکه ترک می خوره وموتورش می ترکه ومتروکه می شه. ناچار توی تاریکی اونو ترک می کنه و می ره کنار رود اترک تارک دنیا می شه!

ـــــــــــــــــــــ

از ترکه می پرسند: می دونی چرا غواص ها به پشت می پرن تو آب؟ می گه: چون اگه به جلو بپرن می افتن تو قایق!

ـــــــــــــــــــــــــ

ترکه با خدا قهر می کنه، صبح که از خونش میاد بیرون میگه: به امید بعضی ها‎!

ـــــــــــــــــ

از تركه مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي کنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم….. پياده خيلي راهه

ــــــــــــــــــــ

تركه شش قلو بچه دار ميشه ، هر كدوم از بچه‌ها يه رنگ بودند، بعد از كلي تحقيق مي‌فهمند به جاي قرص جلوگيري از اسمارتيز استفاده مي‌كرده

ـــــــــــــــــــــ

ترکه ادعای پیغمبری میکنه , میگن خب کتابت کو ؟ میگه حالا فعلاً جزوه بنویسین

ــــــــــــــــ

ترکه می ره تماشای رقص باله از اول تا آخرش خواب بوده. بعد ازش می پرسن چه طور بود؟ میگه آدمای خیلی خوبی بودن. دیدن من خوابم، رو نوک انگشت راه می رفتن!

ـــــــــــــــــ

ترکه قاشق قاشق ماست می ریخته تو رودخونه بعد یه لره می یاد می گه چی کار می کنی؟ترکه می گه دارم دوغ درست می کنم!لره بهش می گه همینه که می گن خرین دیگه،آخه این همه دوغ رو کی می خواد بخوره؟

بخند تا دنیا بهت بخنده


دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : mohammad

   

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر 

 

2. قبل از جواب دادن فکر کن

 

 

3. هیچکس را تمسخر مکن

 

 

 

4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

 

 

 

5. خود برای خود، زن انتخاب کن

 

  

 

6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو

 

  

 

7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما


 

8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی  

 

 

9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

 

 

 

10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

 

 

11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

 

  

 

12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

 

 

 

13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

 

 

 

14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی

 

 

15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

 

 

 

16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

 

  

 

17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

 

 

18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

 

  

 

19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شو

 

 

20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی 

  

 

21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

 

 

 

22. هرگز ترشرو و بدخو مباش

 

 

 

23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

 

 

 

24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

 

 

 

25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین

 

 

 

26. چالاک باش تا هوشیار باشی

 

  

 

27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی

 

  

 

28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

 

  

 

29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

 

  

 

30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمیماند 

 

 

 

بخند تا دنیا بهت بخنده


دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:, :: 18:35 ::  نويسنده : mohammad

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد...

اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت‌ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که... افتان و خیزان راه می‌رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده‌ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن. گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:7 ::  نويسنده : mohammad

روزي مدير يكي از شركتهاي بزرگ در حاليكه به سمت دفتر كارش مي رفت چشمش به جواني افتاد كه در كنار ديوار بيکار ايستاده بود و به اطراف خود نگاه ميكرد.

جلو رفت و از او پرسيد: «شما ماهانه چقدر حقوق دريافت مي كني؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهي 2000 دلار.»

مدير با نگاهي آشفته دست به جيب شد و از كيف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «اين حقوق سه ماه تو، برو و ديگر اينجا پيدايت نشود، ما به كارمندان خود حقوق مي دهيم كه كار كنند نه اينكه يكجا بايستند و بيكار به اطراف نگاه كنند.»

جوان با خوشحالي از جا جهيد و به سرعت دور شد. مدير از كارمند ديگري كه در نزديكيش بود پرسيد: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟» كارمند با تعجب از رفتار مدير خود به او جواب داد: «او پيك پيتزا فروشي بود كه براي كاركنان پيتزا آورده بود.»

نکته مديريتي: برخي از مديران حتي كاركنان خود را در طول دوره مديريت خود نديده و آنها را نمي شناسند.. ولي در برخي از مواقع تصميمات خيلي مهمي را در باره آنها گرفته و اجرا مي كنند.

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : mohammad

روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود.

زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند.

شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند.

وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:" چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟"

جوان لبخندی زد و گفت:" من اولین خواستگار این زنی هستم که در آتش گیر افتاده است. او و خانواده اش مرا به خاطر اینکه فقیر بودم نپذیرفتند و عشق پاک و صادقم را قبول نکردند. در تمام این سالها آرزو می کردم که کائنات تقاص آتش دلم را از این خانواده و از این زن بگیرد. و اکنون آن زمان فرا رسیده است."

شیوانا پوزخندی زد و گفت:" عشق تو عشق پاک و صادق نبوده است. عشق پاک همیشه پاک می ماند! حتی اگر معشوق چهره عاشق را به لجن بمالد و هزاران بی مهری در حق او روا سازد.

عشق واقعی یعنی همین تلاشی که شاگردان مدرسه من برای خاموش کردن آتش منزل یک غریبه به خرج می دهند. آنها ساکنین منزل را نمی شناسند اما با وجود این در اثبات و پایمردی عشق نسبت به تو فرسنگها جلوترند. برخیز و یا به آنها کمک کن و یا دست از این ادعای عشق دروغین ات بردار و از این منطقه دور شو!"

اشک بر چشمان جوان سرازیر شد. از جا برخاست. لباس های خود را خیس کرد و شجاعانه خود را به داخل کلبه سوزان انداخت. بدنبال او بقیه شاگردان شیوانا نیز جرات یافتند و خود را خیس کردند و به داخل آتش پریدند و ساکنین کلبه را نجات دادند.

در جریان نجات بخشی از بازوی دست راست جوان سوخت و آسیب دید. اما هیچکس از بین نرفت.

روز بعد جوان به درب مدرسه شیوانا آمد و از شیوانا خواست تا او را به شاگردی بپذیرد و به او بصیرت و معرفت درس دهد. شیوانا نگاهی به دست آسیب دیده جوان انداخت و تبسمی کرد و خطاب به بقیه شاگردان گفت:" نام این شاگرد جدید "معنای دوم عشق" است. حرمت او را حفظ کنید که از این به بعد برکت این مدرسه اوست.

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:4 ::  نويسنده : mohammad

چهار برادر ، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر،قاضی و آدمهای موفقی شدند.

چند سال بعد، آنها بعد از شامی که باهم داشتند حرف زدند.

اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر دیگه ای زندگی می کرد ، صحبت کردن.

اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم …

دومی گفت: من تماشاخانه (سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.

سومی گفت : من ماشین مرسدسی با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.

چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه ، چون چشماش خوب نمی بینه. من ، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو حفظ بخونه . این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفت. من ناچارا” تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه.

برادرای دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن. پس از ایام تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد.

اون نوشت: میلتون عزیز، خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه . من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خونه رو تمیز کنم.به هر حال ممنونم.

مایک عزیز،تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی.اون ،میتونه پنجاه نفرو جا بده ولی من همه دوستامو از دست دادم ، من شنوایییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام . هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از این کارت ممنونم.

ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم.من تو خونه می مونم ،مغازه بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. این ماشین خیلی تند تکون می خوره. اما فکرت خوب بود ممنونم

ملوین عزیز ترینم ،تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت بعنوان هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:3 ::  نويسنده : mohammad

فکرشو بکن اگر میشد چی میشد!!!!!؟؟؟؟

همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی!

چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن!

شب خواب ببینی که یک ماه داری میری سر کار ،صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری!

پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن ، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن!

آخر شبها رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه!

... موهات"فر"باشه ، روش پیتزا بپزی!

بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره!

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوا!

 رادیو رو روی یه موج سه متری تنظیم می کردی می رفتی موج سواری!

ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب!

تو مطب نفر قبل از تو که ميره تو اتاق دکتر، بري در بزني بگي زود باش!

حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه! برات درسش کنه!!!لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد ...!

هر پشه ای وارد خونه ات بشه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی !!!

تو باغچه خونه ت درخت پیتزا داشتی !!

توی کُشتی حریفتو خاک کنی یه فاتحه هم بخونی بری!

رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین !!

با پرگار مثلث بکشی!!

تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من" عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی!!!

شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه...!!!

روی رادیو، تور بکشی بشه رادیاتور!!!

یکم از هوای اطراف وایرلستو بکنی توی کیسه!!

هر وقت اینترنت نداشتی یه سیم بندازی توش استفاده کنی!

درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی. خرما گردوئی بده !!

رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن!

واسه کاردستی مدرسه یه ساختمون هشت طبقه ی 32 واحدی اسکلت فلزی ببری!

یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش!

بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی..!

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : mohammad

 

ز این رو که وقتی تو شوهر کنی

 

دگر هیچ نتوان کنی جست و جوی

 

بخر، زایمان کن، برو ,  بپز بدوز و اتو کن،

 

بساب و بشوی بیا و برو،میهمانی بده

 

نداری اگر خانه،سالی دو بار

 

تو با شوهرت می روی کو به کوی

 

مبادا که چیزی بخواهی از اوی

 

تو باید شوی همسری صرفه جوی

 

وگر همسرت مایه دار است هم

 

مبادا دوتا باشه تنبانِ اوی!

 

بخواهی اگر شوهری سر به راه

 

برس دائما هی به روی و به موی

 

شب امتحان بی شب امتحان

 

والا برد شو ز تو آبروی

 

نباید بگیری تو هیچ استرس شب امتحان

 

هی شوی ترشروی

 

بگوید که برگرد پیش بابات برایش اگر آوری نیمروی

 

یکی او یکی بچه ها مانعند که حفظت شود جزوه ها مو به موی

 

رسد مادر ِ شوهرت هم ز راه برای کمی غرغر و گفت و گوی

 

قدم رو رود روی اعصاب تو به کلی بریزد به هم خلق و خوی

 

به دنبال او هی ز در می رسند یکایک عموزاده ها و عموی

از این رو مجرد اگر مانده ای به اعصابی آرام دانش بجوی

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 12:30 ::  نويسنده : mohammad

-زن خوب یا زیباستیا عاقل ولی اگر هر دو جنس را داشته باشد آن وقت اسمش مرد است

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 12:26 ::  نويسنده : mohammad

(صبح ساعت ۵)

قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند

جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

(صبح ساعت ۶)

قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بو-سید ن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.

جدید: باز هم خوابیده است

(صبح ساعت ۷)

قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.

جدید: هنوز کپیده است.

(صبح ساعت ۱۱)

قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.

جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

(ظهر ساعت ۱۲)

قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.

جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

(ظهر ساعت ۱۳)

قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.

جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

(ظهر ساعت ۱۴)

قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.

جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

(ظهر ساعت ۱۵)

قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.

جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

(عصر ساعت ۱۶)

قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.

جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

(عصر ساعت ۱۷)

قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.

جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

(عصر ساعت ۱۸)

قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.

جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

(شب ساعت ۱۹)

قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.

جدید: هنوز در حال خرید است.

شب ساعت ۲۰ قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.

جدید: کماکان در حال خرید است.

(شب ساعت ۲۱ )

قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد..

جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

(شب ساعت ۲۲)

قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.

جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

(شب ساعت ۲۳ و ۲۴)

قدیم: در حال خواب

جدید: در حال مشاهده ما -هوار-ه هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید.

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 12:22 ::  نويسنده : mohammad
چشماتو نگاه کردم تمام آفرینش خدا رو توش دیدم لوس نشو تو چشات خودمو دیدم
ـــــــــــــــــــــ
می دونی مثل چی می مونی ؟ مثل یک تپه زیبا و سرسبز کنار جاده که طرفدار زیاد داره و مردم مجبور نیستن برن دنبال توالت !
بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : mohammad

آیا میدانید قلقلک دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخی با اسلحه در حالت رگبار است !؟

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 12:0 ::  نويسنده : mohammad

به غضنفر میگن چرا گیجی !؟ میگه

به دنیا اومدم بابام به جا اذان تو گوشم گوزید !

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 11:59 ::  نويسنده : mohammad

ماچ ماچ ماچ ماچ ماچ ماچ ! فکر بد نکنی زبونم بند اومد ! خواستم بگم ما چاکرتیم !

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : mohammad

زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم …..» بگو: «قَبِلْتُ» ! الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی !

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 11:56 ::  نويسنده : mohammad

بلاخره بعد سالها یه پسر خوب پیدا کردم ! . . .... داشتم با تعجب نگاش میکردم که یهو از خواب پریدم :| والاااااااااااا ااااااااااااااا ااااااااااااااا اااااااا

قانون پایستگی عشق تو ایران : عشق در پسران ایرانی نه بوجود می آید و نه از بین میرود بلکه از دختری به دختر دیگر منتقل می شود .

مرد بايد سبيل داشته باشه مرد بايد شلخته باشه مرد بايد بو گند بده مرد بايد بدنش بو عرق بده مرد بايد بو جوروابش سگو از پا بندازه مرد بايد زشت باشه حالا اگه مردى بگو مردم:-)))

جمله ثابت یک مرد به زن باردار در فیلمهای ایرانی:تو حالت خوبه؟باید بیشتر از اینا مراقب خودت باشی...حد اقل بخاطر بچه....

مشخصات یک پسر خوب: 1- پسره خوب تنهایی میره سینما وپارک - 2. یه پسره خوب بعد از تک زنگ سراغه تلفن نمیره - 3. یه پسره خوب وقته برگشتن به خونه ماشینش بوی اُدکلنه زنونه نمیده- 4. یه پسره خوب تو کلاسّه دانشگاه تا شعاع 3 متری هیچ خانومی نمیشینه - 5. یه پسره خوب پس از اتمام صحبت گوشی تلفنو بوس نمیکنه - 6. یه پسره خوب وقتی میاد خونه قرمزیه رُژه لب رو صورتش دیده نمیشه - 7. یه پسره خوب بعد از شنیدن اسم جنّیفر لپز استغفرالله میگه

قبلا ها پسرا از پدرشون ياد ميگرفتن چطور بايد ريشاشونو بزنن الان از ماماناشون ياد ميگيرن چطور ابرو وردارن به کجا داریم میریم چنان شتابان:)))

بد‌ترین ضربه‌ای که دخترا میخورن خیانته اما بد‌ترین ضربه‌ای که یه پسر می‌خوره، زمانیه که می‌فهمه سیستمش بازی مورد علاقشو ساپورت نمی‌کنه ..!

یه سری از آدما مغزشون فقط مسئولیت کنترل اندامشونو به عهده داره و فکر کردن براش تعریف نشده!

 

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : mohammad

تا حالا دقت کردین به وحشی ترین حیوون محبت کنی جوابتو با محبت میده ! اما بعضی از آدما محبت میبینن وحشی میشن . . . !

تا حالا دقت کردین هر وقت یهو نسخ یه آهنگ قدیمی میشین هر چی میگردین دنبال لینکش یا نیست یا اگه هم هست خرابه لینکش !آخر سرم پشیمون میشی میگی بی خیالش میری سر کار و بار و زندگیت !

‎تا حالا دقت کردین ده درصد آخر باتری گوشی چه با برکته !!

تا حالا دقت کردین وقتی نمره d خوب تو امتحان میگیرین میگین ۲۰ گرفتم ، ۱۸ گرفتم ، اما وقتی نمره کم بشه میگین معلم بهم ۱۰ داد ،۷ داد !خوب بشه کار خودتون بوده بد بشه کار معلم ؟! ‎

تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش ۲۰ میشدیم ؛ چه راحت بود !

تا حالا دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم ، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون ؟

‎تا حالا دقت کردین هرکی پراید داره میخواد بفروشه ۲۰۶ بگیره ! ‎

تا حالا دقت کردین بزرگ ترین دروغ پشت تلفن چیه ! سلام رسوندن بچه ها ! ‎

تا حالا دقت کردین دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت می رسه که وسط مراسم ختم هستی !؟

تا حالا دقت کردین هیچکس به سکوت آدم نمیرسه همه منتظرن به فریاد آدم برسن ؟

‎تا حالا دقت کردین استرسی و رقابتی که واسه انتخاب واحد هست ! واسه خود قبولی تو دانشگاه نیست !

‎تا حالا دقت کردین یکی از سخت ترین کارهای دنیا اینه که بخوای برای یکی دیگه توضیح بدی دقیقاً چه مرگته ؟!

تا حالا دقت کردین هر موقع میریم لباس بخریم ، دقیقا اون لباسیرو که پسندیدیم خود فروشندهه چند رنگشو برداشته چون جنسش عالیه !

دقت کردید تو دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه ؟

تا حالا دقت کردین تا حالا اصلا دقت نمیکردین ؟

تا حالا دقت کردین همینکه هندزفری رو میذاری تو گوشت همه ملت سوال کردنشون میگیره !

تا حالا دقت کردین درسی رو که از ترس افتادن حذف میکنی ، همه با ۱۷-۱۸-۱۹-۲۰ حتی ۲۱ پاسش میکنن ؟

تا حالا دقت کردین تو تاکسى اگه دقیقا جایى که میخواى پیاده شى به راننده بگى ۵۰ متر جلوتر مى ایسته ، ولى اگه ۵۰ متر قبل از مقصد بگى فورا ترمز میگیره !!

بخند تا دنیا بهت بخنده


شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 10:4 ::  نويسنده : mohammad

 

غضنفر میره کمیته امداد کمک بگیره می بینه کسی کمکش نمی کنه میگه واگذارتون کردم به کلید اسرار!!!

ـــــــــــــــــــــــــــ

به غضنفر میگن چیز چیست ؟ میگه: کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود !!؛ زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛ به مثال های زیر توجه کنید : چیز اینو کجا گذاشتی ؟ خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه … برو پیش فلانی چیز کن !.

ـــــــــــــــــــــــــ

رفیق غضنفر شبا غذا نمی خورده غضنفر بهش میگه: اینایی که میگن شبا نباید چیزی خورد غلط اضافی میکنن ؛ اگه این طوریه ، پس یخچال چرا چراغ داره ؟

ــــــــــــــــــــــــــــ

نظریه جدید غضنفر : ﺿﺮﺑﻪ ﺭﻭﺣﯽ ﺍﯼ ﮐﻪ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﺎﻟﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﻭﻧﯿﻢ ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻪ!!

ـــــــــــــــــــــــــــــ

غضنفر میره دسشویی .وقتی از دستشویی بر می گرده نفس نفس می زنه.ازش می پرسن: مگه كوه كندی ؟ میگه نه كوه ساختم

ــــــــــــــــــ

غضنفر دلش میگیره محلول لوله بازکن میخوره

ــــــــــــــــــ

آخرین نظریه غضنفر به همه ی مردم ایران: در سه حالت میتونی برای «دیگران» مهم باشی: 1. خوشگل باشی 2. پولدار یا مشهور باشی 3. بمیری

ــــــــــــــــــ

یکی از دو راهی های زندگی پیشروی غضنفر اینه که نمی دونه در شیشه ای مقابل را باید بکشه یا فشار بده!! :|

ــــــــــــــــــ

          از غضنفر می پرسن روش های رفتن به خارج چیه؟ میگه : 1- اتوبوس 2- قطار 3- هواپیما 4- فتوشاپ :D

ـــــــــــــــــــ

غضنفر میره یه جعبه شیرینی می خره به بچش میگه شیرینی ها رو شمردم یه دونش كم بشه میزنمت. بچه هم وقتی غضنفر خواب بوده رفته همه شیرینی‌ها رو نصفه گاز زده كه تعدادش كم نشه!

ــــــــــــــــــــ

دختر 5 ساله غضنفر ساعت 3 شب با گریه میاد غضنفر رو بیدار می کنه میگه خواب دیدم شرک منو داره میخوره غضنفر میگه برو cd شو بیار من بخورمش

ـــــــــــــــ

غضنفر در شرف بچه دار شدن بوده ، بهش میگن دوست داری پسر باشه یا دختر؟ میگه سالم باشه، کره خر باشه!:

_________

 دوست دختر غضنفر بهش میگه شلوارتو در بیار بخورمش .غضنفر میگه شلوارم کثیفه بیاپیراهنمو بخور

_______

به غضنفر میگن امتحان رانندگی قبول شدی ؟میگه معلوم نیست ماشینو زدم تو دیوار ، سروان رفته تو کما منتظرم برگرده ببینم چی میشه !

________

شب عروسی غضنفر، مهمون ها پشت در حجله میگند شاباش شاباش، هزاری بپاش غضنفر میاد بیرون میگه: کوفت شاباش، درد شاباش، هولم کردین، رفت تو چشاش

ـــــــــــ

 به غضنفر میگن: چی شد مامانت مرد ؟ میگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد… میگن افتاد مرد ؟ میگه: نه بابا افتاد رو کولر ، کولر افتاد پایین. میگن اون موقع مرد؟ میگه:نه باباجان، بعد افتاد رو تراس ، تراس خراب شد. میگن:خوب این دفعه مرد ؟ میگه: نه بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد! میگن:حتماً ایندفعه مرد ؟ میگه:بازم نمرد، دیدیم داره کُلّ خونه خراب میشه، با تفنگ زدیمش

ـــــــــــــــ

به غضنفر میگن حموم چند بخشه؟ میگه: 2 بخش، زنونه و مردونه

ــــــــــــــــــــــ

3 تا غضنفر خونشون کنارهم بوده و هر 30 ثانیه برق یکیشون قطع میشده . تحقیق می کنن می بینن برقشون رو از چراغ راهنمایی گرفتن

ـــــــــــــــــــ

غضنفر نون بربری خریده بود و از جلوی نونوایی ماشینی رد شد دید نونا تو دستگاه دارد می چرخن. به یارو میگه چقدر میگیری نونه منم یه دور سوار کنی؟

ـــــــــــــــ

به غضنفر میگن 12 فروردین چه روزیه؟ میگه روزیه که میریم جا میگیریم برای سیزده بدر

ــــــــــــــــــ

به غضنفر میگن یه شعر بگو؟ میگه: میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری کند که باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواستن توانستن است.

ــــــــــــــــــــــ

به غضنفر میگن تو چرا اینقدر زشتی؟ میگه : من زشت نبودم تو زایشگاه عوض شدم

ـــــــــــــ

هر کاری میکردن غضنفر رو از زیر آوار زلزله بیرون بیارن نمی گذاشته، فقط هی داد میزده من کاری نکردم به خدا، فقط سیفونو کشیدم!

ــــــــــــــــــــ

به غضنفر میگن "تور" رو تعریف کن؟ میگه: تور مجموعه سوراخهایی هستند که با نخ به هم وصل شده‌اند!

بخند تا دنیا بهت بخنده


جمعه 14 مهر 1391برچسب:, :: 21:50 ::  نويسنده : mohammad

 

تاپ ناپ چت

*چت روم آنلاین*

topnopchat.ir

حتما تشریف بیارید دوستای عزیز

بخند تا دنیا بهت بخنده


دو شنبه 10 خرداد 1387برچسب:, :: 23:56 ::  نويسنده : mohammad

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد