درباره وبلاگ


خوش اومدی صفا اووردی نظر فراموشت نشه ها
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 46151
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 82
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




JavaScript Codes


Up Page


اسما خداوند متعال

جوک های باحال و خفن از مستر خفن

Flying Icon
خنده خونه
اگه واسه خندیدن اومدی جای توپی اومدی :)))




دوستان لطفا نظر بدین من وقتی نظراتو نو میبینم شارژ میشم میرم مطلب جمع میکنم

مرسی 

بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 18 مهر 1398برچسب:, :: 23:59 ::  نويسنده : mohammad

 

 

یه روز یه ترکه تفنگ دستش می گیره میاد به پایتخت تا کشور رو از استبداد نجات بده به خاطر من و تو ، اسمش ستارخان بود . 

 

یه روز یه لره با لشکر کمی که داشت رفت به جنگ اسکندر وقتی همه سربازاش کشته شدند باز هم تک نفره جنگید تا برای ایران بمیرد ، اسمش آریو برزن بود .

   

یه روز یه رشتی به خاطر غیرتش به وطن با دوستاش رفت به جنگ شوروی تا به ناموس من و تو توهین نشه ، اسمش میرزا کوچک خان جنگلی بود .

 

یه روز یه اصفهانی دید پرتغالی ها دارن تو کشورش قلعه میسازند رفت با هاشون جنگید تا ذره ای از خاک ایران کم نشه ، اسمش شاه عباس اول بود .

 

یه روز یه قزوینی دید عراق به خاک کشور وارد شده به خاطر این که به من و تو سخت نگزره رفت به جنگ و کشته شد ، اسمش عباس بابایی بود .

 

 

 

بعد ما ... )-:

 

 

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 16 مهر 1398برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : mohammad

 بچهها خواهش می کنم تو نظراتتون تبلیغات نزارین

من پول نمی خوام عاغا من پول نمی خوام خانوم

هر روز 10 تا پیام برام میاد

5 تاشون وجود ندارن 3 تا شون تبلیغاتن

یکی شون اصن معلوم نیست چیه

گهگداری یه نظر خوب میاد

نظر سازنده که هم کلا نداریم

اگه ده تا نظر سازنده

نه 5 تا نظر سازنده بدین ترول و امکانات جدید و ععکسای باحال هم براتون میزارم

 

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 19 شهريور 1398برچسب:, :: 20:25 ::  نويسنده : mohammad

 فک کنم این الان نصف یه شهریو داره میبره ماشالله

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 20:47 ::  نويسنده : mohammad

 امن و مدرن ترین روش جراحی دندان

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 20:45 ::  نويسنده : mohammad

طنز فوتبالی

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : mohammad

 خوردن بچه دور از چشم مامانش

بخند تا دنیا بهت بخنده


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 20:35 ::  نويسنده : mohammad

 

با داییم رفته بودم موبایل بخریم داییم به فروشنده گفت : به نظر شما کدوم رنگو بخریم ؟
فروشنده : والا این به سلیقه ی شخصیتون برمیگرده من نمیتونم نظری بدم !
داییم : حالا شما اگه بودی کدومو میخریدی ؟
فروشنده : چی بگم والا !!! شما باید بپسندین سلیقه ها متفاوته !
داییم : سلیقه ی شما کدومو میپسنده ؟
فروشنده : والا من اگر بودم نقره ای رو میخریدم !
داییم : پس اگر زحمتی نیست اون مشکی رو به ما بده …
فروشنده با تعجب گفت چرا مشکی ؟
داییم : اون نقره ایه حتما مشکلی داره که اصرار داری به ما بندازیش …







دیشب شوهرخالم رفته بود پمپ بنزین بنزین بزنه انقد صف طولانی بوده یادش رفته تو صفه ، وقتی راه باز شده خوشحال از اینکه از ترافیک فرار کرده گازشو گرفته رفته !






روز تولد بابام با کلی ذوق و شوق یه ساعت مچی بهش کادو دادم برگشته میگه ممنونم پسر گلم ولی احتیاجی به این کارا نبود همین که سعی کنی تو زندگیت آدم باشی برای من با ارزش ترین هدیه س …







ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻓﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍشت ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ” ، ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯾﻪ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ” ، ﺭﻓﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﻭ ﮐﻨﺪﻡ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ” ، ﻣﻨﻢ ﺣﺮﺻﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ …
ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ “ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﺕ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ”
ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻦ ﺳﺮمو ﮐﺠﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ …





دوستم زنگ زده خونمون مادربزرگم گوشی رو برداشته و در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی ؟
من
مادربزرگم همچنان منتظر جواب من







یه لشگر از فامیلامون حمله کردن خونمون ، هرچند دقیقه یه بار هم یه چیزیو بچه ها میزنن میشکونن …
پسرخالم برگشته بهشون میگه بچه ها چیزایی که نمیشکنه رو الکی زمین نندازید !

 

 





خواهرم واسم اس ام اس داده ش م خ د …
هر کاری کردم نتونستم بخونم ؛ زنگ زدم میگم چی نوشتی ؟
میگه واقعا متاسفم برات که نتونستی بخونیش ، نوشتم شام مهمونیم خونه داداش !
فکر کنم باید ۳۷واحد کلاس رمزنگاری و رمزگشایی واسه ادامه زندگی با خانوادم پاس کنم …

 






آقا ما یک فروند برادر داریم که با بالش کشتی میگیره شکست میخوره ، تازه بعضی وقتا مصدومم میشه … تازه بعد شکست خوردنشم باید یه دوره ریکاوری براش بزاری !
در این حد حرفه ایه !!!






یه بار با خانواده داییم رفته بودیم بیرون داییم پاش گرفت لبه جوب افتاد توی جوب … دختر دایی گودزیلام اومده میگه بابا بابا صدای قوطی در بیار ضایع نشی !
ما : oO
داییم : O-O
قوطی










مامانم یه قابلمه جدید خریده بعد امروز به شوخی گفتم اگه توش خط بندازم چیکار میکنی ؟؟؟ برگشت گفت هیچی فقط یکی مثل همون خط میندازم رو صورتت …
من
روحیه عاطفی مادرانه
لنگ و چاقو ضامن دار
سازمان حمایت از کودمان بی سرپرست






داداشم اومد خونه دست کرد تو جیبش دید گوشیش نیست ، کیفشو گشت بازم پیدا نکرد ؛ گفت هزارتا صلوات نذر میکنم گوشیم پیدا بشه …
خلاصه برگشت تو مسیری که اومده بود آخر سر رفته تو مغازه دیده اونجاست …
برگشته خونه ، گفتم صلواتا رو بفرست !
گفت : نه اگه گم شده بود میفرستادم ، اینو جا گذاشته بودم !






سرما خوردم صدام گرفته و کلفت شده تا حرف میزنم بابام میزنه شبکه ی راز بقا و میگه تو حرف بزن احساس سینما ۳بعدی بهم دست بده !





ویندوز کامپیوترم پریده بود خودمم خیلی کار داشتم ، به بابام گفتم فردا ببرش واسم ویندوز بریزن … برگشتم خونه دیدم بابام کل سیستمو از مانیتور گرفته تا موس رو برده شرکت تا براش ویندوز عوض کنن ، حتی کیبوردم برده بود !!!
بعد بهش میگم چرا همه اینارو بردی ؟ میگه من تو همه کارام منظمم …





داداشم رفته سربازی ، وقتی رفته بوده معرفی ازش پرسیدن مشکل قضایی ندارین ؟ گفته نه به اون صورت ولی هرچی میخورم سیر نمیشم …





سر سفره بودیم که صدای یه کامیون اومد ، یهو دیدیم مامانم زد زیر گریه و با هق هق گفت : شماها هیچوقت منو حمایت نکردین ، من میخواستم پایه یک بگیرم …
آخه مادر من شما یازده سال طول کشید تا پایه ۲ گرفتی ؛ من توی ماشین آموزشگاه بزرگ شدم ! والااااا




مامانم دو دیقس از خونه خالم رسیده زنگ زده ازش تشکر کنه ؛ الان ۴۵دیقس دارن صحبت میکنن …
خو مادرم حرفاتو میزدی بعد میومدی دیگه !
جالب اینجاس میگه اونجا هوا چطوره ؟


 




مامانم وقتی از دستم عصبی میشه میگه : به خدا اگه باهات بیام خواستگاری به دختره میگم چه خری هستی !
دوستان برید کنار یوقت توی عشق و محبت دفن نشید …






دخترداییم ۵سالشه بغلش کردم برگشته میگه دوسم داری  ؟؟؟
میگم آره چطور ؟؟؟ بوسم کرده مبگه میدونستم مرد آیندم تویی !!!






خواهرم آمادگی میرفت منم سوم دبستان بودم ؛ یه بار بهش گفتم تو بچه سره راهی هستی ما تورو از کنار مسجد پیدا کردیم ! ولی هرچی اصرار میکردم میگفت نه تو دروغ میگی …
سال بعد یه بار مامانم دعواش کرد اونم زد زیره گریه گفت : آرهههههه من خودم میدونم … مامانم : چیو میدونی ؟ منم که ۲زاریم افتاده بود هی چشم و ابرو میومدم که نگووووو. خواهرم : من خودم میدونم منو از کنار مسجد پیدا کردین … مامانم : کیییییییییی گفته ؟ و این چنین بود که من رسوا شدم ! مامانم : غلط کردههههههههه ، خودشو از تو جوب پیدا کردیم !






ما تا بیست سالگی از تاریکی میترسیدیم بعد برادرزاده ی ۷ساله م توی تاریکی نشسته ؛ بهش میگم تو تاریکی چیکار میکنی ؟ میگه دارم با روحِ اجسام ارتباط برقرار میکنم !






پریشب به بابام گفتم خواب دیدم زلزله اومده ، فردا ظهرش زاهدان زلزله اومد ؛ بهش میگم میبینی ؟؟؟ بهم الهام شده بوداااا …
میگه خب بعضی از جانوران این ویژگی هارو دارن !
من برم زنگ بزنم آتشنشانی شاید خبری از پدر و مادرم داشته باشن !





به پسرعمم میگم واسه کنکور درس خوندی ؟
میگه کنکور مگه ساعت ۸ نیست ؟
میگم چرا !!!
میگه خب ساعت ۵ پا میشم میخونم دیگه …





مامان بزرگه دخترخاله م اومده خونمون رفته دستشویی وقتی اومده بیرون برگشته به من میگه : مادرجان چه توالت دلبازی ! سفیدبخت بشی الهی …





یکی از بچه های فامیل که ۵سالشه اومده به مامانش میگه “از بازیهای مسخره تبلت خسته شدم یه چیز پیشرفته تر میخوام …”
ما بچه بودیم کاغذ میجویدیم میزاشتیم تو لوله خودکار پرت میکردیم طرف تخته سیاه …




خواهرم میخواست با ماشین بابام بره بیرون دنده رو خوب جا ننداخته بود ماشین حرکت نمی کرد ؛ اومده به بابام میگه بابا به ماشینت قفل کودک زدی ؟!
قیافه ی من
سایپا مطمئن
قیافه ی بابام
همراه اول
قیافه ی خواهرم







پسرداییم امتحان فارسی داشته ، مخالف کلمه پیروزی رو نوشته استقلال !


بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, :: 21:55 ::  نويسنده : mohammad

بچهها یه بازی خعلی باحال برای تست ای کیو

http://bartarinha.ir/files/fa/news/1392/4/5/177023_403.swf

بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:بازی, :: 21:54 ::  نويسنده : mohammad

 ما دهه شصتیا نسلی هستیم که در صورت بروز شیطنت بیش از حد با یک قاشق روی شعله ی اجاق گاز روبرو می شدیم !







اژدها :
حسنی کجا میری ؟
حسنی :
دارم میرم به مهمونی
خونه مادربزرگ
بخورم پفک نمکی
چاق بشم چله بشم
بعد میام تو منو بخور !
(تبلیغ قدیمی پفک نمکی در تلویزیون !)






یادش بخیر یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجوونی این بود که شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم و هممون از ترس زهر ترک میشدیم …






یکی از بزرگترین دغدغه های دهه شصتی ها خفه کردن صدای مودم های دایل آپ بود !






یادتونه بچه که بودیم لواشک غیر بهداشتی میخریدیم میپیچیدیم دور انگشت سبابمون بعد هی انگشتمونو تا ته میکردیم تو حلقمون ؟ چه حالی میداد خدایی …





.میدونید بهترین روز واسه ما ده شصتیا چه روزی بود ؟
روزی که مشق نمینوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نمیکرد …










روزای اول که تلفن اومده بود خونمون تا زنگ میخورد ۱۶نفر رو تلفن بودن ولی بیچاره الان تلفنمون باید بسوزه تا یکی برش داره !









یادش بخیر وقتی قارچ خور یا میوه خور بازی میکزدیم و کلی مرحله میرفتیم جلو ، سِیو که نمیشد لامصب ، بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد !
یعنی از شکست عشقی بدتر بود …

 

 







وقتی مدرسه میرفتیم ناظم میومد سر کلاس میگفت فردا ۵۰تومن پول بیارید با کاسه و قاشق آش میدیم !







میدونید بهترین روز واسه ما ده شصتیا چه روزی بود ؟
روزی که مشق نمینوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نمیکرد …








“الان میرم به مامانت میگم”
یکی از ترسناک ترین جمله های دوران ما بود …







اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم ؛ مامانمونم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده و مام ذوق مرگ می شدیم …






برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم میبردیم سر کلاس پز میدادیم !






یادش بخیر هروقت تو کلاس هر اتفاقی میفتاد مینداختیم گردن شیفت مخالفی ها …






یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم میشد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم ، در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد ؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه …






یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم !






اون موقع ها شلوار باباها اندازه ی پرده ی خونمون چین داشت !







نوستالژی به فنا دهنده یعنی این جمله : بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنید با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده !!!






یه زمونایی برا امتحان باید از اون ورقه ها که بالاش آبیه میگرفتیم میبردیم مدرسه برای امتحان دیکته !






زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته اى” ، در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت ، یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملا عام و براى همکلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم …






یادتون میاد ، کلاسی که در داشتن خودکار استدلر بود در سوار شدن بی ام دبلیو نبود ؟؟؟






میز نیمکت های چوبی و میخ دار رو کی یادشه ؟ زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت … وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میزاشت رو نیمکت …






تو دبستان زنگ تفریح که تموم میشد مامورای آبخوری دیگه نمیذاشتن آب بخوریم !






یکی از سرگرمی های ما بالا رفتن از رختخواب ها بود ، خدا میدونه چند بار رختخوابها ریزش کردن و موندیم زیر !
لذت صعود از این رختخوابها برابری میکرد با صعود به قله دماوند ! چه کنیم تفریح نداشتیم که …






یادش بخیر ، حاشیه دور فرش جاده اتومبیل رانیمون بود !

 






گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون یا کتابمون نقاشی می کشیدیم بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن …






زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ میشد ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ ﺑﯿﺮون !







چند نفر می شدیم نفری یه چوب دستی بود و یه لاستیک موتور ، با هم مسابقه میدادیم !





مهیج ترین تفریح بعضیا مزاحمت تلفنی از نوع فوتی بود !





سلامتی دهه شصتی ها که ماشین کنترلی نداشتن ولی یه نخ دومتری به ماشین پلاستیکیشون میبستن و ذوق دنیارو میکردن که ماشینشون ۲متر عقب تر از خودشون راه میره …






به افتخار اون نسلی که ظهرها به زور میخوابوندنشون تا خرابکاری نکنن اما حالا باید ظهر به زور بیدارشون کنن …






یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود ، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها یا ضرب المثل یا چیستان !





دهه شصت :
یعنی شیفت صبح مدرسه آخر حال و شیفت بعد از ظهر ضدحال
یعنی عشق زنگ ورزش و با زیرشلواری مدرسه رفتن
یعنی بخاری نفتی و مکافات روشن کردنش
یعنی از این تمبر کوچیکا بسته ای ۱۰تا تک تومن
یعنی بوی نارنگی و سیب قاچ شده توی کیف
یعنی بستنی خوردن و تکرار “بستنیش خوشمزه تره مامان !”
یعنی ویدئو قاچاقی کرایه کردن و یواشکی دیدن
یعنی صف طولانی شیر ، از اون شیشه ای ها که خامه اولشو با انگشت پاک می کردیم !
یعنی ته کلاس بچه تنبلا ، ردیف جلو خرخونا
یعنی صدآفرین ، هزار آفرین ، کارت تلاش
یعنی زنگای اول ریاضی ، زنگای آخر انشا و تعلیمات مدنی
یعنی از این بستنی توپیا که شکل زی زی گولو بود
یعنی مشق شب نوشتن فقط با دوتا مداد : سیاه و قرمز
یعنی تلویزیون سیاه و سفید که فقط دوتا کانال می گیره
یعنی بوی رب گوجه همسایه توی حیاط ، لواشک پهن کرده تو سینی و سفره رو پشت بوم
یعنی کلاسی ۴۵نفر هر نیمکت سه نفر
یعنی میکرو ، سگا ، آتاری کرایه کردن ساعتی ۲۰تومن
یعنی دوست داشتن ، دوست داشته شدن ، صفا ، صمیمیت ، عشق …


 
 
 
 
بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:دهه 60, :: 21:39 ::  نويسنده : mohammad

 


پسره رو آوردن شبکه جام جم ، به بیست زبان زنده دنیا مسلطه …
من از اول راهنمایی تا حالا که ۲۲سالمه دارم زبان انگلیسی میخونم هنوز در حد آی ام بلک بورد هستم !





کاش فرستادن اس ام اس چندین مرحله داشت مثلا :
۱- فرستادن ۲- میخوای بفرستی ؟ ۳- بفرستم ؟ ۴- دارم میفرستما !!! ۵- پشیمون نیستی ؟ ۶- بازم فکر کن ! ۷- بفرستم ؟ ۸- دیگه دارم میفرستما !!! ۹- فرستادم ! ۱۰- فرستاده شد !
اگه این گزینه ها بود حداقل آدم اشتباه اس نمیداد …





تو خونه شما هم کاربرد توری پنجره اینه که نذاره پشه ها از خونه برن بیرون ؟؟؟





 

جدا شما پشتتونو چجوری لیف میزنین ؟؟؟
من پشتم یه نقطه ی کور دارم که نزدیک به ۲۵ساله لیفش نزدم ؛ آخرم از همونجا میگندم میمیرم !






 

دوستم گلوش چرک کرده بود پرسید چیکار کنم ؟ خواستم بگم آب نمک قرقره کن حواسم نبود گفتم آب قند قرقره کن …
بنده خدا یه هفتس کلا نمیتونه صحبت کنه ، دکتر گفته مجرای تنفسیش شکرک بسته !





یکی از تفریحات بچگیمون این بود که وقتی زنگ مدرسه رو میزدن هرچی صدا بلد بودیم و تو ذهنمون بود درمیاوردیم یَک حالی میداد ! حس میکردیم تو جنگلیم همراه با دوستای میمونمون …






با اعصاب خراب اومدم نشسنم میگم دیدی چی شد ؟ امروز نه ورزش کردم نه وزن کم کردم !
گودزیلا دراومده میگه : چرا وزن کم کردی … مگه نرفتی دستشویی ؟؟؟
محض اطلاعتون ارض کنم که ۵سالشه !






چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست میکنی خودش بچرخه و بگه : اینجام … اینجام … اینجام نپخته …
این دانشمندا چیکار میکنن پس ؟ الکی دارن فقط حقوق میگرن …






دختره مهریه ش رتبه کنکورش نباشه صلواااااااااااااااااات …






قرص کامل پشه کش تو اتاقم دود کردم به طوری که اجسام از فاصه ۲۳٫۵ میلیمتری قابل رویت نیستن ، بازم پشه ه میاد زیره گوشم صدای هیلیکوفتِر درمیاره !!!
یاد “جان سخت ۴″ افتادم …






این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟
زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛ همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ، گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …
اصن ولشون کن بابا … بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و شیما منو درک میکنن !







ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺱ ، ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻢ کم !








امروز تو خیابون زنه پاش سُر خورد گروووپس خورد زمین ؛ هیچی دیگه رفتن زیر بغل شوهرشو گرفتن که از خنده غش کرده بود !





معدل این ترممو حساب کردم دارم ؛ الانم دازم وسایلمو جمع میکنم راهی بشم سمت افق …
آدم به دست خودش محو بشه بهتر از اینه که به زور محوش کنن !






باید به بعضیا گفت : بیکار نشینید ، بیاید با احساسات هم بازی کنید !






آهنگی که روز قبل امتحان گوش میدادم :
بیخیال فردااا ، بیخیال فردااا …
آهنگی که بعد امتحان گوش میدادم :
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته






فکر کنم دارم بابا میشم … الان چند شبه بیدار میشم کولرو خاموش میکنم !






ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﻧﻨﻪ ﺟﻮﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﯾﻦ ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﻋﻔﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﻣﯿﺰﺩﯼ …
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ !






ما از اونایى هستیم که دعاهامون میخوره به پنجره بعد کمونه میکنه میخوره به سقف ، سقف خراب میشه رو سر خودمون !






امروز ﺍﺯ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮِﺋﻪ ﺣﻤﺎﻝ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ خطت رو ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﮐﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﺮﻩ ﮐﻪ ماﻡ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ای ببریم !
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺧﻌﻠﯽ ﺑﺪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ﻭﻟﯽ ﯾﮑﻢ ﮐﻪ ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﻩ …
  حالا یکی بیاد خطمو بخره طفلکیا بیشتر از این ضرر نکنن !







به بعضیا باید گفت : عزیزم تو از شعورت استفاده کن اگه تموم شد من بازم برات میخرم !







ترم پیش تو دانشگاه استاد داشت به یه دانشجو می گفت : پسر این درسو بخون ! بخونی پس فردا به دردت میخوره ، نخونی خودت ضرر میکنی … حداقل به خاطره این هزینه ای که کردی بخون ، به خاطره خودت میگم بخون ؛ نخونی نمیتونی پاس کنیااااا …
دانشجو تو یه جمله جواب داد : “استاد صدامون خوب نیست”






زمانی به جواب تمام سوال های زندگیم رسیدم که سوال ها عوض شده بود …

 

 

 

 

برگرفته از خـــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــده - طنز نوشته های اواسط تیر ماه 92


 

بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 21:37 ::  نويسنده : mohammad

 یکی از ترسای توی بچگیم این بود که آشغال که از پنجره ماشین میندازم بیرون نره روی شیشه ی ماشین عقبی جلوی دید راننده را بگیره اونم بخوره به یه ماشین بعد آتیش بگیره و همه بترکن …

یه همچین ذهن روان پریشی داشتم من !










از تفریحات هر پدر و مادرى اینه که بگى کجات درد میکنه و اونام واست علتشو تشخیص بدن !







ﻛﻼﻍ ﭘﺮ
گنجشک ﭘﺮ
ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﻧﭙﺮ ؛ ﺑﻲ ﺯﺣﻤﺖ “ﮔﻤﺸﻮ” ﻋﺰﻳﺰﻡ …






خدا به مرغ بال داد نه برای پرواز که برای کباب !






بابام نصفه شب اومده میگه کولر روشن نمیکنیااااا ، بگو خب !
من
اردلان
خروس
دودکش






صداى تلویزیون براى هیچ پدرى استاندارد خاصى نداره ، هرچقدر هست باید یه خرده کمتر باشه !

 






تاپ تاپ خمیر
شیشه پر پنیر
دست کی بالا ؟
مدرسان شریف !!!
تلفن ۲۹ دوتا ۶ !





عشق مثل بستنى سنتیه ، البته فقط چون هوس کردم وگرنه قبلنا شبیه پاستیل بود !






آدم باید یک “تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگه : مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی بعد اونم قهر کنه پاشه بره پی کارش بابا جمع کنید کاسه کوزتونو اعصاب ندارم !










دخترها وقتی ازدواج میکنن یه دغدغه دیگه به دغدغه هاشون اضافه میشه و اونم اینکه حالا شوهرم چی بپوشه ؟






امروﺯ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ پسرم ﺑﯿﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺖ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﻡ !
ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺸﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺰﺍﺭ ﮐﻮﻟﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ۳ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺎﺷﻪ …
من رفتم حدف اضطراری کنم !!!










یارو تا دیروز توی خونه شون نمیزاشتن چایی بخوره که یه وقت شب سیل نیاد حالا به ما که رسیده میگه : قهوه ، فقط تلخ باشه پیلیززز …











یه عده هستن همیشه منتظرن یکى مریض بشه بهش بگن تقصیر خودته !
اینارو باید بندازی توی گونی از سقف آویزون کنی با چوب بیسبال بزنیشون …







مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا … انگار قراره ماشین از جلو بیاد !







به این دو دسته افراد کار نداشته باشین ، طفلیا دست خودشون نیست :
یکی اونا که سوالی می پرسن که جوابش رو می دونن و دومی اینا که طبقه اول تا همکف رو با آسانسور میرن !



خــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــده




بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم !
یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من …








ﻫﻤﻪ ﻣﺎ یک ﺭﻭﺯ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺴﺮﻣﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ : “یا ﻣﻦ ﻳﺎ ته دیگ سیب زمینی !!!” ﻭ ﭼﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻱ ﺳﺨﺘﻲ ﺳﺖ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ …







میدونی فرق کچل با هواپیما چیه ؟
کچل که فرق نداره ، هواپیما هم نکته کنکوریه به درد شما نمیخوره !








از وقتی رفتی ، شارژارو خوراکی میخرم میخورم و زمانایی که باهات صحبت میکردم رو میشنم سریال میبینم !
یه حالی میده که نگو !
همش که نباید آدم افسرده بشه …







من از صمیم قلب معتقدم که اون بیرون ، تو این فضای لایتناهی ، یه جایی ‌، تو یه کهکشانی ، یه سیاره ای هست که توش نه جنگ هست نه ظلم نه فقر نه جهل نه غم نه آب نه اکسیژن نه موجود زنده …







دیدید این فیلمارو که بچه گم میشه وقتی پدر مادرش پیداش میکنن نیم ساعت تو بغل همدیگه گریه میکنن ؟؟؟
والا ما که بچه بودیم گم که میشدیم بعد از اینکه پیدامون میکردن نیم ساعت کتک میخوردیم ؛ بعضا از ترس پیدا شدن اشک میریختیم …







تا حالا شده نصف شب بری سر یخچال و بدون اینکه چیزی بخوری زل بزنی به یخچال و بگی فقط اومدم خودتو ببینم ؟







میخوای به یه نفر لطف کنی ؟
شب که خوابه یه بالشتو بگیر جلو کولر بیار بزار زیر سرش …










مثل اینکه نیمه ی گمشده من اینقدر گوگولی مگولیه که همش موش میخورتش کصافطو هی گم و گور میشه …







تو فرهنگ ما ایرانی ها احترام گذاشتن به سه گروه بسیار واجبه :
والدین
معلمین
راننده ی نیسان آبی






دخترخانما خدمنتون عارضم که هروقت مخاطب خاصتون شمارو بدون آرایش دید و فرار نکرد بدونین که دیگه اون رابطه جا افتاده و عشقش واقعیه !







ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﭼﻨﺪﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﺑﻬﻤﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﻋﻤﻪ ﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ !
ﻣﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻮﻓﺖ ﺑﺎﺷﻪ …







شماره های توی گوشیم ٩٩٪ بیخودنا ولی حالا کافیه یکیو پاک کنم ، فرداش مرگ و زندگیم دست همون یه نفره !







این فیلما که هستن وقتی فرزند خانواده تو اتاقشه مامان باباش میرن در میزنن و تا بچه اجازه نده نمیرن تو اتاقش …
اینا واقعین ؟ یا فتوشاپه ؟ یا خطای دید ؟







کسى که اولین بار سوپ رو به عنوان غذا به رسمیت شناخت به هیچ وجه درک درستى از گشنگى نداشته !






جوک,

:: 21:36 ::  نويسنده : mohammad

 من باشم ، تو باشی و یک ظرف پر پاستیل … دیگه اصلا مهم نیست که تو باشی یا نباشی !!!






آیا می دانید کسانی که در روز ۱۱ساعت پشت میز می نشینند نسبت به کسانی که ۸ ساعت پشت میز می نشینند ، ۳ساعت بیشتر پشت میز می نشینند ؟؟!!
واقعا میدانستید آیا یا عایا ؟؟؟






در کندن چسب مایعِ خشک شده از روی پوست دست لذتی است که در انتقام نیست …
به ته دیگ طلایی ماکارونی که داره ازش روغن میچکه قسم !





به بعضیا باید گفت : شکر خدا کم پیدایی ؟!؟!





اسپری خریدم روش نوشته مخصوص دفع حشرات مزاحم ؛ الا تازه فهمیدم که یه سری حشراتم هستن که مراحمن ، حالا موندم واسه اونا چی بخرم که اذیت نشن !!!






ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن …
ما منتظر اونا ، اونا منتظر ما
خلاصه وضعمون شد این !!!






دخترا وقتی از عروسی برمیگردن همش به مامانشون تکرار میکنن که دوماد از عروس سرتر بود و والا مردم شانس دارن بخدا !







جورابای همه ی پسرا به ۲نوع تقسیم میشه :
۱- کثیف
۲- کثیف قابل پوشیدن

 

 










ضدحال ترین اتفاق ممکن موقع خواب اینه که بالش رو پشت و رو کنی بعد ببینی گرمه مثل اونورش …






آیا میدانید فقط یه ایرانی میتونه هر چی که افتاده زمین با فوت ضد عفونی کنه ؟؟؟
لا مصب فوت نیست که کلره !!!






من موندم این صدای پشه ها واقعا صدای بال زدنشونه یا لوس بازیشونه دارن با دهنشون صدای هلیکوپتر درمیارن !!!
به قیافش نمیخوره این صداها …






آهای اونایی که یکی دوستون داره :
به جهنم !!!
مارو همه دوس دارن …







زنگ زدم به سهراب پرسیدم قایقت جا دارد ؟
صدا آمد : از بی ادبان !
فهمیدم اشتباهی شماره لقمان رو گرفتم ، سریع قطع کردم …



 

 




ساقه طلایی به قدری جاذب رطوبته که پیشنهادم اینه در ابعاد بزرگ درست کنن توی خونه های شمال آویزون کنن ، گلوم کویر میشه وقتی میخورمش !









اگه کسیو دوس دارین رهاش نکنن ، نزارین بره ، بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنینش و سیاهش کنید تا اعتراف کنه عاشقتونه !!!
خودم میدونم زیادی رمانتیکم ولی باور کنید اصن دسته خودم نیست !







کنترل تلوزیون ما به درجه ای از عرفان رسیده که اگه باتری هاشو هم دربیاری ولی چند بار بزنی پشتش بازم کار میکنه !






مامان بقیه : صبح شده پاشو دیگه …
مامان من : صبح شده بخواب دیگه !!!





 






وقتی یک خانوم سوالی از شما میپرسد بهتر است حقیقت را به او بگویید چون احتمالا به آن دلیل سوال را میپرسد که جوابش را از قبل میدانند !







تو خونه مامانم تو غذا نمک نمیریزه ؛ اعضای خونواده لقمه هاشون میمالونن به من بعد میخورن !!!
تا این حد من سرشار از بانمک بودنم …






فقط یه جوون ایرانیه که ۲۰۰۰تومن تو جیبش پول نداره تا گوشی یک میلیونیش رو شارژ کنه !!!







 





فقط یه ایرانی میتونه ۸۵تا حرفو توی یه اس ام اس طوری به هم بچسپونه که بشه ۷۰تا حرف واسه اینکه پول دوتا اس ام اس نده …






ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﺳﻮﺳﯿﺲ ﮐﺎﻟﺒﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﮔﻔﺖ :
۵۰۰ﮔﺮﻡ ﮊﺍﻣﺒﻮﻥ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ؛ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻦ ؟
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻡ ، ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﺷﺪ ۷۰۰ﮔﺮﻡ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺳﮕﻢ ﭼﺎﻕ ﻣﯿﺸﻪ ، ﮐﻤﺶ ﮐﻦ !
ﺩﻭﺳﺘﻢ
خانواده دوستم توی خونه در حال خوردن همین کالباس
اون سگه توی آخور












از دختره پرسیدم : گوشیت مدلش چیه ؟
گفت : اندروید
گفتم : آهان سیستم عاملش چیه اونوقت ؟
گفت : Xperia Mini
اخبار غیرموثق اعلام کردن که من بعد از این صحنه اقدام به خودکشی کردم …







از بعضیا میپرسی اسم بچه تونو چی گذاشتید ؟ یه چیزی میگن که مجبور میشی بعدش بپرسی به سلامتی حالا دختره یا پسر ؟







روبهی به زاغی گفت : بیااااااا
زاغ گفت : پنیرو میخوای ؟
روباه گفت : نه !
زاغ گفت : پس چی ؟
روباه گفت : دوری کنیم از هم …







آقا داماد چی کاره ان ؟
والا حقیقتش آقا داماد بیکار هستن ولی پدرشون یه پراید به نامشون کرده …
به به بفرمایید دهنتون رو شیرین کنید !






ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺭﻭ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ﻣﯿﺨﻮﻧﻤﺶ !
بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 21:29 ::  نويسنده : mohammad

 

من بابام وقتی یهو از خواب میپره دنبال کنترل تلویزیون میگرده ، کاری هم نداره چند نفر دارن اون فیلمو میبینن ؛ کانالو عوض میکنه دوباره میگیره میخوابه !









ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧــــَـــه ﺭﮊﯾﻤﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺧﺐ ﺑﺮﯾﻢ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺍﻣﺸﺐ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺭﺩﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﺩﺩﺩﻩ ؟ ﻧﻈﺮﺕ ﭼﯿﻪ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭه !
ﭘﺴﺮ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﮒ ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﺸﺸﺸﺶ !!۱ ﻣﻦ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﭘﺲ ﺑﻼﺍﺍﺍﺍﺧﺮﻫﻬﻬﻬﻬﻪ چیکار ﮐﻨﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !!!
ﺗﻼﺵ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍست …










ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﺜﻪ ﺟﺎ ﭘﺎﺭﮐﻪ ، ﻣﮕﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻪ ؟!!!
ﺣﺎﻻ ﻓﺮﺿﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ ، ﮐﺪﻭﻣﺘﻮﻥ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻠﺪﯾﺪ ؟







خستگى و کوفتگى بعد از بیدار شدن خودش یه استراحت مفصل میخواد !








ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ :
“ﮐﻠﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﻥ”
ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﯾﻪ ﺧﻤﯿﺮ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺨﺮﯼ ﺁﺧﻪ ؟؟؟
طبق معمول بلاک شدم …








بابام سر ظهر اومده خونه داد میزنه میگه :
شماها که هم خوابید پس این کولر واسه کی روشنه ؟؟!!









بعضیام انگار اول “بو عرق” بودن بعد دست و پا در آوردن !








یه عده هم هدفشون از عروسی اومدن اینه که قبل از اینکه ماشین عروس از سالن برسه دم خونه زودتر خودشونو برسونن اسفندو بگیرن دستشون و بغل گوسفند وایسن !

 










آدم باس دلش پاک باشه ، حموم و اینا همه بهونست …









یکی از سخت ترین خدافظی ها خدافظی با سنگ/قوطی نوشابه/چنقلی هستش که از سر کوچه تا دم در خونه شوتش کردی !







هواکشِ توالت چیست ؟
اصلى ترین وظیفه ى هواکش توالت تولید صداست براى آرامش خاطر شخص مشغول در محل و همچنین سایر وابستگان در خارج …
کلا بو بهانه ست !







همین الان به یه آگهی ماشین زنگیدم ۱۵بار زنگ خورد ، طرف با عصبانیت برداشت گفت وقتی برنمیدارم یعنی فروختم دیگه …
گفتم به سلامتی ایشالله خرج اعصابت میکنی دیگه ؟








بچه که بودم یه همسایه داشتیم یه دختر هم سن و ساله من داشتن اسمش “نهال” بود ، فکر کنم الان واسه خودش درختی شده …







به بعضیا باید گفت :
این قدر کلاس میذاری ، زنگ تفریحم داری ؟







بچه که بودم فکر میکردم زمان قدیم همه جا سیاه سفید بوده !









دختر ۱۲ساله اومده پست گذاشته از درد تنهایی بمیر اما زاپاس عشق کسی نشو …
خب سوالی که پیش میاد اینه که عروسک این بچه رو کی ورداشته ؟









دیدی رو پله برقی که هستی جهت مقابلی ها چه جوری نگات می کنن ؟؟؟ آدم نمی دونه کجارو نگاه کنه !
اثن یه وزییییییی میشه …









لذتی که در کشتن پشه هست در شکار ببر بنگال نیست !








بعضی آهنگها به درد این میخورن که بریزی توی فلشت و توی ماشین همش ردشون کنی تا برسی به آهنگ مورد علاقت !











دختره اومده میگه ببخشید شما که کامپیوتری هستی نرم افزار free space داری ؟ هرچی میخوام کپی کنم رو هاردم پیغام میده free space نیاز داری !!!
خدا سر شاهده قلبم گرفت !









بعضی ها شبا با عشقشون اس ام اس بازی میکنن تا خوابشون ببره ، بعضی ها هم مث من با چراغ قوه ی موبایلشون نور میندازن تو چشم پشه ها …








بعضیا هم هستن اینقد ماهن که میخوای هی نگاشون کنی …
چیه ؟ چرا همتون زل زدین به من؟!!!!








همیشه تلاش کردم با کمترین امکانات بهترین باشم ولی متاسفانه آب قطع بوده !







خونه ای که توش هفته ای حداقل یه بار قرمه سبزی درست کنن خونه نیس ، بهشته !!!







بچه که بودم یه روز بابام منو برد بهداری واکسن بزنم ، آقا تا چشمم خورد به آمپول شروع کردم خون گریه کردن و التماس کردن … چند نفرم زیر بقلمو گرفته بودن و منم زجه میزدم ؛ تا الکل رو زد به بازوم گفتم کارم تمومه و به عنوان آخرین حرفم گفتم “یا حسین شهید”
آقا همه پرسنل از خنده موزیاییک بود میجوییدن هااااا …
یه همچین آدم کولی ای بودم من یعنی ، بعععله !









اینا که یه تار موی همسرشون رو به یه دنیا نمیدن ، اگه همونو تو غذا پیدا کنن ؟ صداتونو نمیشنوم ؟!؟!




برگرفته از  خـــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــده

جوک,

:: 21:26 ::  نويسنده : mohammad

 یه بار هم رفتم دست کشیدم رو آفتابه ، ازش یه غول اومد بیرون

.
بهم گفت آرزو کن

.
گفتم یه خونه میخوام , گفت خب من اگه خونه داشتم تو آفتابه میخوابیدم !!؟؟

.
خیلی منطقی بود لامصب !

.

.

 

.

.

اومده بودن خواستگاریم میگم من فعلا میخوام درس بخونم…

.
میگن یعنی حالا حالا ها طول میکشه؟

.
میگم پ ن پ ده دیقه صب کن همین دو صفحه هم بخونم بعد !!!

.

.

 

.

.

اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی میخوام

از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم

با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد

و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع

.

.

 

.

.

حیف نون با گوش پانسمان شده داشته میرفت

گل مراد ازش میپرسه خدا بد نده چی شده؟

میگه گوشم درد میکرد رفتم کشیدمش !

گل مراد می گه همین کارها رو میکنین که براتون حرف در میارن!

لااقل پرش میکردی!

.

.

 

.

.

آیا می دانستید که اون زنی که برای اولین بار عبارت

“مردا همه مثل همه ن”

رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟

.

.

 

.

.

سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟

عروس: پـَـ نـَـ پـَـ  متهمی !

بخند تا دنیا بهت بخنده


پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 19:8 ::  نويسنده : mohammad

 حیف نون پسرش میره سربازی  بهش میگه :

پسرم خوب کاراشونو یاد بگیر ، اومدی یه پاسگاه واست میزنم !

.

.

 

.

.

نان لواش چیست؟!

به آلیاژی از پلاستیک و آرد می گویند که در دمای مخصوصی پخت می شوند !

.

.

 

.

.

یکی از آرزوهام اینه که سیستمی طراحی بشه که نیوفولدرها

.

با توجه به محتویاتشون خودشون واسه خودشون اسم انتخاب کنن !

.
انصافا کار سختیه … دانشمندا هم که نشستن دارن انگری بردز بازی میکنن !

.

.

 

.

.

مرد: راهی برای بیشتر زندگی کردن هست؟

دکتر: ازدواج کن..

مرد: کمکی هم میکنه؟

دکتر: نه ، ولی فکر زندگی بیشتر دیگه به ذهنت نمیاد!

بخند تا دنیا بهت بخنده


پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 19:6 ::  نويسنده : mohammad

 هیچی هم بهتر از این نیس که لنگ ظهر از خواب بیدار شی

ببینی تو خونه بوی قرمه سبزی میاد ^_^

.

.

 .

.

الان بچه ۴ساله از باباش gallexy note II میخواد

بعد ما یه فامیل داشتیم اسم بچش رضا بود

تا ۱۲سالگی هرکی میگفت سکوت علامت رضاست من فکر میکردم علامت اونه !

.

.

 

.

.
چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه استفاده میکنن

که چشمو نمیسوزونه تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن؟

چش ما چش سگه !؟

.

.

 

.

.

تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم

استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:

تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…

منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟

نمیدونم چی شد که اخراجم کرد!!

.

.

 

.

.

پسر داییم دانشجوی ترم ۱ پزشکیه

سر شام مامانش سی تی اسکن سرشو آورد بهش داد

گفت مامان یه نگاه به این بنداز، اینم گرفت جلو نور درجا گفت وااااااااای!

زنداییم رنگش پرید گفت چیه؟

گفت دور اون قسمت از مغزت که مربوط به آشپزی میشه رو جلبک گرفته!

داییم همچین زد پس سرش همونم که تو یه ترم خونده بود از سرش پرید!

.

.

 

.

.

ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺎﺭﮊ ﺑﺨﺮ ﻭﺍﺳﻢ

ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﯾﻬﻮ ﺁﻧﺘﻦ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﺭﻓﺖ

ﻣﻦ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ… ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ:

ﻫﯽ ﺍﻟﻮﻭ ﺍﻟﻮﻭ ﻧﮑﻦ ﺍﺻﻼ ﺻﺪﺍﺕ ﻧﻤﯿﺎﺩ !

.

.

 

.

.

۱۸ سالمه، واسه خودم مَردی شدم

سیبیل دارم، صبحا میرم نون میگیرم واسه خونه

باز شیرینی و آجیل رو ازم قایم میکنن

.

.

 

.

.

ﯾﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﺷﯿﺮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﯿﺪﺵ ﻣﺎﻟﻪ ﻓﺮﺩﺍﺱ!!

ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﻣﺶ ﯾﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﻪ؟!

بخند تا دنیا بهت بخنده


پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 19:4 ::  نويسنده : mohammad

ديشب پشت چراغ قرمز ميدون بوديم

ديدم افسر داره يکيو جريمه ميکنه که از چراغ قرمز قبلي رد شده

يارو گفت سرکار ننويس نديدمت !

.

. 

.
پسره 5 سالشه از باباش تبلت ميخواد

والا ما 4 سالمون بود دستمونو گاز ميگرفتيم

که جاش بمونه شبيه ساعت مچي بشه

به قدري کيف ميکرديم انگار ساعت سواچ دستمونه :|

.

. 

.

هر دفعه که سوار مترو ميشم

مي‌فهمم که چرا وقتي بچه بوديم صندلي بازي مي‌کرديم !

.

. 

.

اعتراض یک خانم:

شما آقايوني که ادعاي پارک دوبل داريد

فسنجون هم بلدين بپزين !؟

.

. 

.

يه سري لذت ها هم مختص ايرانه

مثلا يه پول پاره‌پوره رو يجوري به يه راننده‌اي، بقالي…

بدي ازش خلاص شي. آدم احساس پيروزي مي‌کنه D:
.

. 

.

دوستم تعريف ميکرد هروقت مي خواسته بره حموم گوشيشو قفل ميکرده

بعد ميرفته يک روز که از حموم مياد ميبينه خواهر کلاس اول دبستانيش

گوشيرو گرفته جلو نور تا از جاي انگشت رو گوشي رمزشو پيدا کنه D:

ما کجااااااا و دهه هشتادي ها کجاااااا !

.

بخند تا دنیا بهت بخنده


پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:جوک, :: 19:1 ::  نويسنده : mohammad

 با تشکر از خاله(کچل) شیما  که می خواد کمک کنه انشالله

بخند تا دنیا بهت بخنده


پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : mohammad

 هعی روزگار

بخند تا دنیا بهت بخنده


چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : mohammad

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد